منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 8049
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1


آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 17
:: کل نظرات : 5

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 4
:: باردید دیروز : 4
:: بازدید هفته : 4
:: بازدید ماه : 19
:: بازدید سال : 42
:: بازدید کلی : 8049
نویسنده : حمزه قدیمی فرد
پنج شنبه 10 دی 1394

می‌گفت: مسجدی که بچه‌ها در آن نباشد روح ندارد. باید شور و نشاط انقلابی دوران جنگ را ایجاد کرد. دوران جنگ را ندیده بود اما خوب می‌دانست در آن دوران مساجد را جوانها پر کرده بودند.

در مسجد ما حضور جوانها خوب بود. اما می‌گفت: برای آینده باید روی بچه‌ها کار کرد. باید بچه‌ها را جذب مسجد کرد.

اواخر بهار بود. ایده تشکیل کانون فرهنگی را داد. می‌گفت: باید یک مجموعه فرهنگی داشته باشیم. باید پایگاه تابستانی بزنیم. باید برنامه‌های آموزشی، هنری، ورزشی را در کنار کار عقیدتی برگزار کنیم تا بچه‌ها جذب مسجد شوند. برای این کار پس از برنامه ریزی باید نیرو جذب کرد.

حرفهایش خوب بود.اما چگونه نیرو جذب کنیم!!

از آخرین سالی که مسجد پایگاه تابستانی تشکیل داده بود ده سال می‌گذشت. اما سید با توکل به خدا خیلی مصمم شروع به کار کرد. همه وقتش را گذاشت برای مسجد.

تراکتهای تبلیغاتی زیبایی تهیه کرد. در مدارس راهنمایی اطراف نصب نمود. برگه‌های کوچک هم آماده کرد و بین نمازگزاران توزیع نمود.

 از هر طریقی برای جذب بچه‌ها استفاده می‌کرد. برگزاری مسابقه، صحبت با مدیر و مربیان مدرسه و...

 کار بسیار سنگین بود. بودجه‌ای هم برای اینکار نبود. تا حالا هر چه بود از خودش خرج می‌کرد. از زمانی که پدرش فوت کرده مادر، قسمتی از حقوق ماهیانه را به علیرضا می‌داد.

رفت پیش حاج آقا طباطبایی امام جماعت مسجد. با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد. از طرح ایجاد کانون، از مشکلات کار، از نبود بودجه و...

حاج آقا هم استقبال کرد. گفت: شما شروع کن، با اخلاصی که داری خدا شما رو یاری می‌کنه. ما هم آنچه در توان داریم از شما دریغ نمی‌کنیم.

بحمدالله آن سال کانون فرهنگی شهید آوینی افتتاح شد. برنامه‌های خوبی هم اجرا شد. بچه‌ها دوستانشان را هم می‌آوردند و هر روز بر تعداد بچه‌ها افزوده می‌شد. اخلاص و صفای درونی سید همه مشکلات را برطرف می‌کرد.

مدیریت خوبی روی برنامه‌ها داشت. در سخت‌ترین شرایط بهترین تصمیم‌ها را می‌گرفت. نیروهایی که در کنار او بودند مثل خودش کم تجربه بودند. اما پشت کار و استفاده از تجربیات مربیان دیگر مساجد این مشکل را حل می‌کرد.

از مهمترین کارهایی که انجام می‌داد ارتباط مستمر با اولیا بود. ابتدا افتتاحیه را برای اولیاء برگزار نمود. دراین مراسم آنچه در ذهنش بود را گفت. از تهاجم فرهنگی از وضعیت محل، از اینکه تمام تلاش ما از این فعالیتها، جذب بچه‌ها به سوی مسجد است. به سوی خانه خدا.

در اختتامیه، برنامه‌ها را جمع‌بندی کرد. هر چند اندک اما به همه بچه‌ها هدیه داد. بعد هم از برنامه‌های آینده گفت. جوان هجده ساله طوری کار می‌کرد که انگار سالها مشغول کار فرهنگی بوده.

 

 


:: بازدید از این مطلب : 89
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهدا و آدرس glosbe.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.